زبانحال امام باقر علیه السلام هنگام شهادت
مـن داغــدار غـصه هـای بی قـریـنـم مـن کـربـلا را یـادگــار آخــریــنــم من یادگار روزهای خـاک و خـونـم من یـادگـار چـهـره های لالـه گـونـم من تشنگی را در حرم احساس کردم یـاد دو دست خـونـی عـبـاس کـردم من کودکی بودم که آهـم را شنـیـدند دیـدم ســر جـد غـریـبـم را بـریـدنـد من دیـده ام در وقـت تـشیـیع جـنـازه اسبان دشمن را که خوزده نعل تازه من با خبر هستم ز باغی بی شکوفه خورشید را بر نیـزه دیـدم بین کوفه گرچه کنون مسموم از زهر هشامم من کـشته ویرانه ای در شهـر شامم من روضه خوانی در منا بر پا نمودم خود روضه خوان قتل آن مظلوم بودم من سـوخـتـم از داغ بـانـوی مدیـنـه سنگ مـدینه می زنم هر دم به سینه حالا که نقش زهر کین در جسم مانده از جسم پاک من فقط یک اسم مانده زهر عدو خون کرده قلب آتشین را گریان نموده چشم زین العـابدین را |